صدایم کن تا امان یابد عابری خسته در شب باران
صدایم کن تا ببالم من در سحر گاهان با سپیداران
از آن سوی خورشید از آن سمت دریا صدایم کن
تو لبخند صبحی پس از شام یلدا از این تیرگیها رهایم کن
سکوت صبح شقایقها را در این ویرانی تو می دانی
غم پنهان نگاه مارا در این حیرانی تو می دانی
سلام خوبی؟ چه خبر؟
ممنون که به شاگرد تنبلت سر زدی
وب فقط خودم آپ میکنم
هنوز شاگردت اینقدر تنبل نشده
آپتم خیلی زیبا بود
موفق باشی
فعلا بابای
عالی بود
دمت گرم
سلام
چه شعر قشنگی . موفق باشید.
سلام عزیزم خوبی؟
خیلی زیبا بود مثل همیشه سبز باشی گل من